اومدم اصفهان.
دلم برا شهرم تنگ شده بود. مخصوصا آدماش .
البته اینبار با اوتوبوس اومدم و نه با ماشین خودم.
دومین باری بود که با خانومم با اتوبوس سفر میکردم.
اولین بار تقریبا اوایل دوران عقدمون بود.
یادمه اوندفعه هم مثل اینبار صندلیش خراب بود و کمرش درد گرفت. شرایط هم طوری بود که نشد صندلیمون رو با هم عوض کنیم.
ماشین خودمون درسته که کوچیکه و توی سربالاییها کم میاره و کولر نداره و سر و صدا خیلی داره و صندلیهاش راحت نیست و مدام خراب میشه و .... ولی با همه این اوصاف ایال میفرماید «ماشین خودمون راحت تره.»
میخوایم ماشینمون رو عوضش کنیم.
دعا کنید پولمون جوربشه و یه چیز خوب گیرمون بیاد.
جمعه بر میگردم کرج. شنبه کلاس دارم :-(
- چهارشنبه ۲۹ آبان ۹۸