احساس عید

امروز زیر نم نم باران داشتم گل ها و گلدان های حیاط خانه  را  سر و سامان می‌دادم.
هوا طراوت و لطافت عجیبی داشت.بوی شکوفه های بهار نارنج نفسم را قلقلک می‌داد.
قطره های باران روی عینکم چکیده بود.گویی از پشت پنجره ای باران زده داشتم به گل ها نگاه می‌کردم.
صدای غرش آسمان می‌گفت اگر میخواهی زیر تازیانه ی قطراتم خیس نشوی باید فرار کنی.
زیر ایوان رفتم و بهار را پیشاپیش به نظاره نشستم.
بعد از سال ها دوباره بوی بهار را استشمام کردم.
دوباره عید را حس کردم.

الحمد للًه...

همیشه دلم می‌خواسته زیر نم نم بارون گل بکارم...خیلی حس خوبیه... خوش به حالتون...
آره حس خیلی زیباییه  . به جرئت می‌تونم بگم از اون حس هایی است که نه میشه برای کسی توصیف کرد و نه می شه با چیزی عوض کرد.از لحظات ناب و زیبای زندگی که معمولا هم کم اتفاق می‌افته.
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan