مردی که گرگ شد

هرچه میکشم به خاطر مهربانی و سادگی خودم است.

حس میکنم تمام بلاهایی که به سرم می آید به خاطر اعتماد و باور پذیری زیادم است.

در این وانفسای روزگار خودم را مثل یک نهال میبینم,

هرچه با صداقت میوه هایم را عرضه میکنم دزدان ثمره ی عمرم را به غارت میبرند.

هرچه مهربانی و لطافت از خودم نشان میدهم طوفان برگ هایم را به تاراج میبرد.

حتی کسی که در زیر سایه ام پناهش داده ام ریشه ام را به دندان میجود.

مهربانی و صداقت و اعتماد در میان این گرگ ها تعریف نمی شود.

اگر بخواهم زنده بمانم باید بی رحمی و دروغ و بدبینی را به خودم عادت دهم.

ترجیح میدهم خودم گرگ باشم تا اینکه خوراک گرگ ها شوم.

سلام ...

« مظلومیت دولت را ببینید » ... مطلبکی است که سعی کرده ام خودم بنویسم ... انتقادات شما کمک زیادی به من خواهد کرد ...

ممنونم
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan