نمونه سوال امتحان دی ماه جغرافیای دهم

دریافت نمونه سوال امتحان جغرافیا دهم  نیم سال اول
عنوان: نمونه سوال جغرافیا دهم نیم سال اول
حجم: 215 کیلوبایت
توضیحات: سوال امتحان جغرافیا دهم نیم سال اول دبیرستان حضرت ابوالفضل ماهدشت / سال تحصیلی 97-98
 

سگ

ماهدشت ( اینجا که بالاجبار دارم زندگی میکنم) پر از سگه.

سگاش بیشتر از گربه های اصفهانه.

ولی خب همه شون آرومن و با آدم کاری ندارن. از گربه ها هم بهترن. خیلی هم حرف شنوی دارن.

هر روز که میرم مدرسه حدودا با 10 تا سگ تو راه برخورد میکنم. یه تیکه راه میان دنبالم که یه چیزی بهشون بدم وقتی نا امید شدن میرن سراغ یکی دیگه.

امروز رفته بودم بیرون برای خرید. یکی از دانش آموزاما دیدم که یه سگ کوچولوی زشت ، از این سگا که بچه تهرانیا دارن ، گرفته بود توبغلش و داشت تو کوچه ها راه میرفت.

وقتی منو دید اولش کلی برام کلاس گذاشت.

ولی تا بهش گفتم من به برگه امتحانت دست نمیزنم چون نجسه! شروع کرد قسم و التماس که این مال من نیست و مال دوستمه.


منکه باهاش شوخی کردم ولی واقعا چندشم میشه به برگش دست بزنم. وقتی یاد اون سگه تو بغلش میفتم حالم به هم میخوره.

آرزوهای باور نکردنی

از آنجایی که پدر و مادرم در کار خیر دست دارند و در محله کمک های مردمی را جمع می کنند و به دست نیازمندان می رسانند ، من هم کم و بیش با مشکلات غیر قابل تحمل و درد و رنج عظیم نیازمندان آشنایی دارم. چیزهایی می شنوم و می بینم که شاید بعضی ها حتی در تخیلشان هم نمی توانند متصور شوند.

اینکه کسی بگوید آرزوی من این است که یک بار پابوس حضرت رضا(علیه السلام) بروم . انسان را متاثر می کند ولی خیلی عجیب نیست.

یا مثلا کودکی بگوید آرزو دارم اتاق خواب برای خودم داشته باشم. یا مثلا فلان لباس را بپوشم.

این ها همه آرزوهای کوچک و بزرگی است که در بین مردم نیازمند و کم درآمد ممکن است وجود داشته داشته باشد.

مثلا شخصی هست که شوهر ندارد. دختر عقدی دارد که منتظر جهیزیه است. با خیاطی کردن مخارج خانه را تهیه می کرده که اخیرا مبتلا به بیماری سرطان شده. نه تنها دیگر نمی تواند کار بکند بلکه برای شیمی درمانی هم پولی ندارد و ......

من گوشم به این ماجراهای دلخراش و گریه آور و آرزوهای کوچک برآورده نشده آشناست.

اما امشب در تلویزیون چیزهایی شنیدم که حتی فکر هم نمی کردم در جامعه ای که در آن زندگی می کنم کسانی وجود داشته باشند که این ها برایشان آرزو باشد.


می گفت کودکی دیدم آرزو داشت مداد رنگی داشته باشد و با آن نقاشی بکشد.


می گفت کودکی دیدم آرزو داشت یک وعده غذای گرم بخورد.


با دانستن چنین چیزهایی چگونه میتوانم شب ها بخوابم؟؟؟

آیا مسئولین این ممکلت به چیزی به نام قیامت اعتقاد دارند؟؟ انسانیت .....؟؟؟ نوع دوستی .....؟؟؟ آیا این مفاهیم هنوز در بین مردم و مخصوصا مسئولین شناخته شده است؟؟؟

خدا به ما رحم کند که در شهری که زندگی میکنیم چنین افرادی وجود دارند و ما بی تفاوتیم ......

این مسئولین روز حساب چه جوابی می توانند بدهند؟؟

خدا به ما رحم کند......

ادب 2

دانش آموزی که وقتی می خواد معلمش را صدا بزنه براش صوت میزنه! به کجا می خواد برسه؟

دانش آموزی که به معلم میگه به تو ربطی نداره! چی قراره بشه؟

بهش میگم از کلاس برو بیرون میگه من نمیرم تو برو!!!!

این جور آدما تا وقتی که ادب نشن هیچ کدوم از مشکلاتشون حل نمیشه.

البته این موضوع ادب نداشتن فقط به خانواده ها بر نمیگرده. متاسفانه بخش عظیمی از مشکل برمیگرده به معلما و مدرسه. معلما دیگه وقتی را برای نمایش دادن و آموزش دادن جلوه های اخلاق صرف نمیکنن.

فقط کتاب درس میدن و تست یاد میدن و امتحان میگیرن.

میگن اینا کار معلم پرورشیه و تربیت خانواده ربطی به ما نداره.

ادب

خیلی خیلی فکر کردم که مشکل دانش آموزای من و به عبارت دقیق تر دانش آموزان حال حاضر مملکت چیه؟ چرا چیزی بلد نیستند؟ چرا چیزی یاد نمیگیرن؟ چرا رفتارهاشون قابل کنترل نیست؟ و هزارتا چرای دیگر...

در حین درس دادن و بعد از کلاسام با صحبت کردن با دانش آموزام این موضوع را بررسی میکردم.

شاید بگید حالا خیلی زوده که بخوای اینطور کلی مشکل را ریشه یابی کنی. شاید بگید تو هنوز اول راهی این حرفا به تو نیومده.

درسته من هم دنبال ریشه یابی و ارایه ی راهکار اساسی نیستم.

ولی من میتونم به طور قطع و با اطمینان کامل بگم ریشه ی تمام مشکلات دانش آموزان ما " نداشتن ادب" هست.

اگه دانش آموز ادب داشته باشه منظم میشه.

اگه ادب داشته باشه در برابر معلم تواضع میکنه و علم کسب میکنه.

اما این اگه ها فقط «اگه» هستن و در همین حد باقی موندن.

دارم معلم می شوم

گاهی سر کلاس آنقدر از دستشان عصبانی می شوم که دلم می خواهد از موهایشان آویزانشان کنم.

از آنطرف آنقدر دلم برای نادانی هایشان می سوزد که بعد از نماز هایم برایشان دعا می کنم.

دعا می کنم عاقل شوند.دعا می کنم سرشان به سنگ بخورد و کمی بیشتر به خودشان و آینده شان اهمیت بدهند.

گاهی فکر میکنم به آنها وابستگی عاطفی دارم.

همیشه می گفتم چگونه یک معلم دانش آموزانش را دوست دارد . و حالا خودم دارم تجربه میکنم.

نمی فهمیدم اینکه می گفتند معلم باید عاشق درس دادن باشد. یعنی چه!

ولی حالا دارم لذت درس دادن را می چشم.

اتفاق خاصی دارد در روحم میفتد.

اتفاقی که برای هر کسی نمی افتد.

چیزی که هر کسی شانس تجربه کردنش را ندارد.

دارم یک هادی دیگر می شوم.

دارم آرام آرام معلم میشوم.


معلم جغرافی2

معلم جغرافی بودن هم محاسنی داره و هم معایب.

حسنش اینه که نگران این نیستی که دانش آموز درس رو فهمیده یا نه.

از طرفی تدریسش هم راحته. توی خونه از کتاب می خونی. سوالات و نکات رو در میاری . جواب فعالیت ها رو می نویسی . اگه نکته یا ابهامی بود از اینترنت در میاری . بعدم سر کلاس به بچه ها میگی از روی کتاب بخونن. هرجا که نکته و سوال داشت میگی بنویسن. جاهایی هم که اصطلاحات نیاز به توضیح داره توضیح میدی و تموم.

دیگه کتاب کمک آموزشی و نکته تستی و حل مثال و حل تمرین و سوالات پیچیده و هزار و یک جور مساله نداره.

اما یه عیبی هم داره. اینکه دانش آموزا ازت حساب نمیبرن. براشون کلاس نداری . کلاس اضافه و کنکور و این چیزا هم نمی تونی بگیری.

می گن احتمال زیاد سال دیگه انتخاب با خودمه که بازم همین درس جغرافی و از این قبیل دروس را بگیرم یا درس تخصصی خودم یعنی فیزیک.

دروس عقب مانده

تا دیروز فکر می کردم درسام خیلی عقبه.

وقتی طرح درسای سالانه که از اینترنت گرفته بودم بررسی می کردم متوجه شدم سه-چار هفته ای از برنامه عقبم.

ولی امروز که با دبیرا صحبت کردم فهمیدم که اونا هم تا همینجاهایی که من درس دادم درس دادند.

خیالم راحت شد خیلی استرس داشتم که چطوری درسام رو برسونم. مخصوصا برای شیمی.

اینطوری راحت تر می تونم درس بدم.


معلم جغرافی

من رفتم آموزش و پرورش که فیزیک درس بدم.

خودشون گفتند ما فیزیک می خوایم.

اونم کرج.

وقتی بعد از 6 ماه دوره آموزشی و آزمون و رفت و آمد به کرمان برای اینکه یاد بگیرم چطور فیزیک درس بدم اومدم کرج، گفتند معلم فیزیک نمیخوایم!!!

منا فرستادند آخرین نقطه ی کرج یعنی شهر ماهدشت. برای تدریس جغرافی!!!بله  درسته من جغرافیا درس میدم.

20 ساعت در هفته. جغرافیای دهم و یازدهم و دوازدهم.

هیچ خبری از فیزیک نیست.فقط 4 ساعت شیمی دارم!!!!

الان دو ماهه که معلم جغرافیای دبیرستان حضرت ابوالفضل (ع) ماهدشت استان البرز هستم.

یه خونه اجاره کردم بر بیابون. ده دقیقه باید پیاده بری تا برسی به شهر.حتی یه سوپر مارکت هم نزدیکم نیست.

خانومم هنوز راضی نشده بیاد اینجا زندگی کنه پس اینجا تنهای تنهام.

4 روز اینجام و سه روز میرم اصفهان.

....

الهی عظم البلا ...

امسال موقع تحویل سال هیچ آرزویی نکردم .
حتی یا مقلب القلوب هم نخواندم .
فقط گفتم الهی عظم البلا و برح الخفا ...
چاره ی تمام مشکلات شخصی و اجتماعی ما فقط ظهور حضرت آقا است.
به امید اینکه سال 97 سال ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) باشد.

۱ ۲ ۳ ۴ ۵ . . . ۸ ۹ ۱۰
Designed By Erfan Powered by Bayan